مهدیا ! تو آنی که توفیق همگانی
 
 

 
مهدیا !
چرا رهسپار راه تو و از پی ردّ پایت نباشیم ؟ که تو راز و رمز آرامش وآسایش بشری ؟
 
 
 

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم ؟
                  چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم ؟

بُوَد که لطف ازل رهنمون شود حافظ
                     وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم

 
 
مهدیا !
تو آنی ، که توفیق همگانی
به یمن حضورت ، همه روزی دارند
و به برکت وجود تو ، زمین و آسمان پایدار است . مهدیا !
تو که نیامده چنینی ، بیایی چونی ؟!

 

مرا روی تو بی قید نموده
                             کمند زلف تو بی صید نموده


--------------------------------------------------------------------
برگرفته از کتاب زمزمه های انتظار : محمد هادی فلّاح
 
 
 
 
دسته ها :
يکشنبه سوم 6 1387
سید علی‏اصغر موسوی
هنوز می‏آید نوای کربلایی‏ات از عمق میدان، ای آفتاب غروب کرده در ظهر عاشورا! هنوز می‏آید غریو فریادت از بلندای آسمان؛ فریادی که دژخیمان کوفی را به مبارزهمی‏خواست و نهیبش، رشته جانشان را از هم می‏گسیخت.
هنوز می‏آید عطر حضورت، از حوالی خیمه‏هایی که آکنده از نگاه سکینه علیهاالسلام بود.
امروز، روز ولادت توست، مولای جوانمرد!
روزی که خداوند خواست تا چهره‏ات آیینه جمال نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بشود.
روزی که خداوند خواست تا از تبسم نگاهت، آفتاب بر شوق آید.
روزی که خداوند خواست تا نبیره علی علیه‏السلام ، سیرتی همچون او داشتهباشد.
روزی که خداوند خواست مشام مدینه از عطر حضورت آکنده گردد.
امروز، روز توست؛ روز تولّدی شیرین که طعم نبوت و ولایت را توأمان دارد. غوغاییدر دل آل الله است. عطر صلوات، شش جهت آسمان و زمین را فرا گرفته است.
امروز، سروش آسمان، تهنیت گوی مولودی است که روزی همت بلندش، او را از ناسوت خاکبه لاهوتستان افلاک خواهد برد. او نام بشکوهش را بر تارک عرش جای خواهد زد.
... و روزی ورق برمی‏گردد و کربلا رقم می‏خورد.
تصویر در تصویر، کوفیان و غلتیدنشان در خاک مذلّت!
شمشیر به شمشیر، دست یداللهیِ تو بود و یادآوری حماسه ذوالفقار!
جلوه‏زار هستی در شگفت نقشی بود که تو ایفا می‏کردی؛ نقشی بدیع که ایمان و حماسهرا به هم پیوند می‏داد؛ همانگونه که قامت دل‏آرایت، زیبایی نبوت و ولایت را بهتماشا گذاشته بود.
علی جان، جوانمرد مولای جوان! میدان کربلا چه بی‏فروغ می‏شد، اگر به میداننمی‏آمدی! هنوز هم وقتی خورشید به آسمان کربلا می‏رسد، درنگ می‏کند و به یاد فروغچهره‏ات، اشک حسرت می‏ریزد.
چهره‏ای که عاشقانه، سرخی خون، در شفق نگاهش نشست و افلاک را سوگوار تبسّم‏هایدلنشین‏اش کرد.
امروز، روز ولادت توست.
تویی که عشق از یادآوری نامت به خود می‏بالد و آسمان، شکوه تو را هماره با عطرصلوات، می‏ستاید.
مبارک باد بر عاشقان کوی حضرت دوست «جل جلاله» حضور عاشقی که زندگی را شرمندهایثار خود کرد و بی‏مهابا: «نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد».
دسته ها :
چهارشنبه بیست و سوم 5 1387

ای حرمت قبله حاجات ما

                                   یادتوتسبیح ومناجات ما

تاج شهیدان همه عالمی

                           دست علی ماه بنی هاشمی

چارامامی که تورادیده اند

                              دست علم گیرتوبوسیده اند

                    عم امام واخ وابن امام


حضرت عباس علیه السلام 


 

 

دسته ها :
چهارشنبه شانزدهم 5 1387

---------------------

تبیارخیرمقدم می گوید 

------------------------------

   به وبلاگ tebyar (یارویاورهمیشگی تبیان)خوش آمدید

دسته ها :
شنبه بیست و چهارم 4 1385
 

سلام

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار ...

خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز ازشراب
خوش به حال آفتاب

ای دل من، گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمیبینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که میباید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ ...


لحظه ی سال تحویل ("3:37:26) . نخوابید ها وگرنه به این متهم میشین که از امسال تا سال بعد خوابیدین
سالی پر از موفقیت و شادی را برایتان آرزومندم.

دسته ها :
شنبه بیست و چهارم 4 1385
X