السلام عليك يا اباصالح المهدي (عج)ادركني

اهل ولاچو روبه سوي خداكنند

اول به جان گمشده خوددعاكنند

اي يوسف زمانه،خدارا،برون خرام

تابانظاره،درددل خوددواكنند

شد عالمي اسيرولاي تو،رخ نما

تا عاشقانه سير جمال خداكنند

روي تورا نديده،خريداربوده اند

تا آنزمان كه پرده براُفتدچهاكنند؟

مْپسندبي بهاررخت غنچه هاي باغ

نشكفته سر به جَيْبِ مِحَن آشناكنند

آهسته چون نسيم سحركن در اين چمن

تا غنچه هابه شوق توآغوش واكنند

بابوسه مُهركن لب شوريدگان زِمهر

ترسم كه راز عشق تورابرملاكنند

ازما جمال خويش مپوشان كه گفته اند:

اهل نظر معامله باآشناكنند

خوبان اگردرآينه ببينندروي خويش

خودراچومابراي ابدمبتلاكنند

(پروانه)سوخت زآتش هجران ولي نگفت

شاهان كم التفات به حال گدا كنند

 

 


دسته ها :
دوشنبه بیست و نهم 3 1385
X